نبودم که رفت... چه سخت است نفهمند که چه می کشی! بدتر از رفتنش، نفهمی اطرافم بود که زجرم میداد... هیچکس نمی دانست که تو که بودی!!!
گرگان نبودم و چه دیر شد که نوشتم برایت!
مدتهاست می خواهم از محمد طاهر بنویسم! اما نشد! نمی دانم چرا اما گاهی که نوشتنم می آمد انگار لیاقت نبود، انگار برای قلمم خیلی بزرگ بود، انگار نمی خواست که بنویسم ازش!!
امروز که چند روزیست پدر به جوارش رفته می نویسم!!!
سال 1338 در نجف به دنیا آمد ... و سال 1363در مجنون رفت!! یا شاید حوالی مجنون!
چه دیار غریبیست مجنون! گویی که پیمان بسته با دل خون! با دلهای دیوانه ی زهرا! انگار می خواهد همه ی خوبها و همه ی خوبیها را با هم داشته باشد! اینقدر مغرور نشو مجنون! دیوانگی رسم عاشقی است و محمد طاهر یک دلداده بود!
جسدی نیست! حذف شد. محو شد. و فقط اسم مجنون ماند و مفقودالاثری سید!
سید محمد طاهر طاهری فرزند آیت الله حبیب الله طاهری (نماینده ی مردم گرگان در مجلس خبرگان رهبری) است! یا شاید بود...
یادم هست آن موقع که آثارش برای بنیاد شهید جمع آوری می شد، پدر ایشان چند دفتر به دوستم داده بود که می گفتند هنوز علما معنی رمزهایش را نفهمیده بودند! یادش بخیر! آنقدر محو دفاترش شده بودم که کارم یادم رفته بود...
همه تهذیب نفس بود و یادآوری! تنبیه بود که برای کارهایش در نظر گرفته بود و...
راستی! از کجا آن همه وقت؟
یادم رفت بگویم محمد طاهر بعد از گرفتن دیپلم همراه خانواده از نجف به گرگان آمدند! در حوزه ی علمیه ی امام صادق علیه السلام درس خواند و به دانشگاه نیز رفت. حوزه را تا مرحله ی رسائل پیش برد و لیسانس خود را از دانشگاه گرفت. در رشته ی الهیات.
و بعد به عنوان دبیر در اموزشگاههای شهرستان بجنورد مشغول به تدریس شد!
حتی در لشگر نصر مسئولیتش برنامه ریزی کلاس های لشگر بود.
در وصیت نامه اش آمده:
همیشه بر نفستان غلبه داشته باشید و ببینید در کجا نقص دارید، همانجا را ترمیم کنید. از نظر اعتقادی خودتان را بسازید، خودسازی کنید، روزه بگیرید،امام را تنها نگذارید و همیشه امام را دعا کنید و یاور امام باشید. سنگر خودتان را خالی نکنید در هر لباسی که هستید.
آمده بودم که از پدر بنویسم! دادهایم را فریاد کنم اما نشد. اینبار نیز آنچه می خواستم نشد! می خواستم گریه های نبودنم در تشییع پیکرت را زار بزنم اما نشد!!!