• وبلاگ : مزارشهدا
  • يادداشت : شهيد عيد قربان
  • نظرات : 9 خصوصي ، 29 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    سلام
    اون قسمت كه هست لحظه هاي اخر كه شهيد بابايي مي خواسته از اتوبوس پياده شه يكي ميگه برا شهيد بابايي صلوات حال خانمش يه جوري ميشه و....
    واي واي واي
    محشره
    البته گريه داره اساسي
    اصولا ادمي نيستم كه از كتاب خوندن گريم بگيره ولي زندگيه شهيد بابايي
    يكي از اوناييه كه گريه منو در اورده.
    كاشكي ما هم ....
    خانمي خيلي دعا
    پاسخ

    منم با کتابهاي نيمه پنهان ماه نمي تونم جلوي اشکامو بگيرم بخصوص شهيد بابايي و لحن بسيار صميمانه ي همسرش و البته بعضي ديگه مثل شهيد باکري و دقايقي... هر کدوم يه جور... التماس دعا