از پنجره دلم كه قابي شكسته دارد صدايت ميزنم نسيم نام تو بر لبهايم ميوزدخيال سبزت هميشه با من است تو اين جايي، در قاب پنجرههايي كه رو به باغ خدا باز استدستهايت طراوت و سبزي را تكرار ميكنداز نگاهت ستاره و مهتاب ميچكدخورشيد ذرهاي از مهرباني توستاگر ابر ميبارداگر گل ميرويدپرنده اگر ميخواندچشمه اگر ميجوشدرود اگر ميخروشدبراي توستزيرا تو آن روياي صادقانهاي كه ظهورت مرهم تمام زخمهاست تو آن قدر زلال و پاكي كه از غبار پنجرهها دلت ميگيردشايد پيش از آمدنت باران ببارد و آسمان، تمام كوچهها و خانهها را بشويداي سبزاي بهار اي نور اي اميددستهاي مهربانت را كه از نوازش لبريز استو نگاه روشنت را كه آئينه صداقت استدوست ميدارمبگو چشمهاي ما كجا مهرباني نگاه تو را مينوشدو دلهاي ما كي با ظهور تو آرام ميگيرد
اللهم عجل لوليک الفرج