سلام

ميشه بيشتر توضيح بدي؟؟ يعني چي؟غصبي يعني چي؟؟ خوب برو مسجد نزديك نميشه؟؟ اگه غير از اين باشه ميتوني خودت استفتاء كني!

حالا بگو شايد بتونم برات بپرسم.

يا علي

سلام..وبلاگ منتخب چي؟؟؟

ها هان... سلام خوبي..اپ نمي كني... ها ....

راستي تو نظر سنجي گروه شركت كن..يه پل درست كردم..راي بده ..عزيزم.. بزنم اين اقا جواد..بگگگگگگگگگيييييييييييييررررررررر منوووووووووووووو

برم بزنمش بيام!

تو خودتو ناراحت نكن

سلام

شرمنده.. من راستش زياد ميام اينجا ولي نميدونم چرا هيچ وقت كامنت نميذارم. نميدونم.. كلا كامنت گذاشتن تو وبلاگهايي كه از شهدا مينويسن يه كم برام سخته

فكر كنم منظور شما رو از اين مطلب هم فهميده باشم. يعني اميدوارم..

ديگهههههههه؟ آهان.. ممنون كه مرتب به من سر ميزنيد و كامنت ميذاريد.. لطف داريد.. ( هنوز درست نميدونم شما يه نفريد يا چند نفر...ببخشيد)

چشم از اين به بعد سعي ميكنم فعالتر باشم..

درپناه حق

اي كاش ما هم با مدير سايت فاميل بوديم

آخه اين وبلاگ چي داره كه بايد منتخب بشه ؟ من كه متعجبم!!!

پارتي باري هم بد درديه هان!!!

بحث چيه؟ شما و اقاي وكيلي.. عواست بيام كمك.. به هر حال كسي نگاه چپ كرد.. خبرم كن.. يه حالي بهش بدم...

كسي حق نداره به هم قطار من..... گفته باشم...

موفق باشي...

بسم رب الشهدا

سلام

خدا در سوره نور داره كه اري.. زنان پاك با مردان پاك وصلت ميكنند....

زندگي شهدايي مثل همت.. نامه هاي عاشقانه شهيد چمران..و....گواه است بر اينكه حتي عشقي زميني در برابر عشقي اسماني كوچك و اندك است.... خوشا به حال انان ... خوشا به حال عصمت.... سلام مرا به ايشان برسانيد.... همسر شهيد بودن افتخار بزرگي است... خدا نصيب ياران خود مي كند.... ان شالله ان دنيا هم با همسر خود محشور شوند....

بگوييد شفاعت ما را هم پي ش همسر بكنند...

به هر حا ما مخلصيم مهديه جان!

سلام با كلاس

خيلي رو داري بابا اي كاش مجيد يك كم به شما مي رفت

اگه ناراحتي به مدير سايت بگو منو اخراج كنه ها هاااا

سلام خانوم

چرا چشم نداري ببيني وبلاگ ما منتخب شده هان

برو به نوشته هاي منتخب و همه را باز كن آشنائي با سنترينو و لپ تاپ رو نگاه كن

ها ها هااااااااااااااان

با سلام

مطلب جالبي بود . واقعا نمي دانم كه بايد چه چيزي بگويم .

موفق باشيد

با تشكر

سلام . چند سال پيش شنيده بودم كه يكي از بستگانم كه همسر شهيد هم هستند ، دفترچه اي دارند كه متعلق است به شوهر شهيدش . ولي اونو به كسي نمي داد . خيلي دوست داشتم كه يه روز اون دفترچه رو گير بيارم . خلاصه يه روز رفتم و بهش رو انداختم و ايشون هم لطف كردند و خيلي راحت دفترچه رو به من دادند . توي اون دفترچه ، به غير از نوشته هاي روزانه شهيد از اوضاع جنگ و خط مقدم و ... بخشي وجود داشت كه به دوران نامزدي آنها مربوط مي شد . خيلي برايم جالب بود . دلتنگيهاي شهيد ، يادداشتهاي شبانه اش ، يادآوري خاطرات گذشته اش ... خلاصه اينكه ، بعضي ها كه مي خواهند شهيدان را براي ما معرفي كنند ، يه جوري حرف مي زنند كه ما تصور مي كنيم اونها فقط توي آسمونها بودند . من هم قبول دارم كه شهيدان واقعا آسماني بودند ، ولي باور كنيم كه مثل ما روي همين زمينها راه مي رفتند . زندگي مي كردند ، دلتنگ مي شدند ، نامه مي نوشتند و... اما آنقدر عاشق بودند كه هيچ چيزي قادر نبود جلوي رفتن آنها رو بگيره.