دعا
دعا کنید که من ناپدیدتر بشوم
که در حضور خدا رو سپیدتر بشوم
بریده های من آن سوی عشق گم شده اند
خدا کند که از این هم شهید تر بشوم
که ذره های مرا باد با خودش ببرد
که بی نهایت باشم، مدیدتر بشوم
به جستجوی من و پاره های من نروید
برای گم شده تن، پی کفن نروید
به مادرم بنویسید جای من خوب است
که بی نشانه شدن، در همین وطن خوب است
در این حدود، من پاره پاره خوشبختم
در آستان خدا بی کفن شدن خوب است
همیشه مهدی موعود در کنار من است
و دستهای اباالفضل سایه سار من است
خدا قبول کند اینکه تشنه جان دادم
و کربلای جدیدی نشانتان دادم
به جستجوی من و پاره های من نروید
برای گم شده تن پی کفن نروید
میان غربت تابوت ها نخواهیدم
به زیر سنگ مزار- ای خدا! نخواهیدم
منم و خار بیابان که سنگ قبر من است
دعای حضرت زهرا(س) مزید صبر من است
خدا که خواست ز دنیا بعید تر بشوم
که زیر بارش سرب و اسید، تر بشوم
خودش به فکر من وتکه های من است
دعا کنید که از این هم شهید تر بشوم
این شعر از سروده های خانم مهیجی ست که توی نشریه ی امتداد خوندم. واسه دلخوشی خودم نوشتمش تا درد پست قبلی رو دوا کنه!
نمی دونم می تونه یا نه؟!
می تونه دلتنگی یک غروب شلمچه رو تو دلم وا کنه یا نه؟ می تونه درد غربت مادر یک مفقود الاثر رو تسکین بده یا نه؟ می تونه منتظر یک نگاه منتظر باشه یا نه؟ می تونه امشب بیاردش تو خوابم یا نه؟!
شب جمعه است. مزار شهدا آدم رو مست می کنه! به خصوص اگه شهدای گمنام باشن! باور کن! به امتحانش می ارزه!
التماس دعا